به پاس شلعه بایدسخت کوشید.....ف_سکوت۱۳۸۱/۰۹/۲۳

ساخت وبلاگ

توهمچون نوگل فصل بهاریتو دشتی سبزه در لبخند داریگلستان رخت دائم بهار استکشیده بر لبانت لاله زاریتو را سنبل چنان ابر بهاریکه اندازد به مه گه سایه ساریتو را گیسو چنان دریای مواجکه جز بند کسان کاری نداریعجب زان عشوه های چشم مستتکه برد از درونها بردباریتو سیمین روی ما پیشانیت ماهبت شیرین لب و ما را نگاریسکوت از تو چنان خوناب دل شدکه دل از غیرتو ببرید باری + نوشته شده در جمعه بیست و نهم آذر ۱۳۹۸ ساعت 16:19 توسط ه..حاجیوند(فریادسکوت)  |  به پاس شلعه بایدسخت کوشید.....ف_سکوت۱۳۸۱/۰۹/۲۳...ادامه مطلب
ما را در سایت به پاس شلعه بایدسخت کوشید.....ف_سکوت۱۳۸۱/۰۹/۲۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amiranname بازدید : 30 تاريخ : دوشنبه 17 بهمن 1401 ساعت: 15:17

وطنم،ای به خون خود خفته،ایرانمای به سوگ سیاوشان رفته، ایرانمای گنج نهانه تاریخ،خفته درخون،ایرانمای گوهر درد بر لوح جان سفته،ایرانم برخیزبه شوق جوانان خونین کفن برخیزتاکی استخوان به گلوشکستن برخیز اینک به پاس شلعه بایدسخت کوشید.....ف_سکوت۱۳۸۱/۰۹/۲۳...ادامه مطلب
ما را در سایت به پاس شلعه بایدسخت کوشید.....ف_سکوت۱۳۸۱/۰۹/۲۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amiranname بازدید : 54 تاريخ : چهارشنبه 7 اسفند 1398 ساعت: 21:56

سنبله ی زلف تومشهور باغ.       لاله ی لبهای تو مالوم داغ ناوک مژگان تو پیک خدنگ.     چشم تو سیماگه اهل فرنگ طره ی مشکین توبند وکمان.   نازتوبی تاب چو زیبا سمند نام توزیبا گهری درصدف.     نازتوتیرودل ما چون هدف جبهه ی رویت همه جولان مه.   بدرتمام است عجب به به روی تو باغی پره از یاس نو.    یک اخم ابرو تو عاشق پژو جلوگهت بتکده ی اهل چین.     چشم تو زیبا به مثال نگین عشوه ی لبهای تو درآفرین.      گوهرلبخندتو زیباترین قامت رعنای تو سروچمن.    نرگس و نسرین و پر از یاسمن شوخی چشمان تو بلوای دین.    مزه ی گفتار تو کفر آفرین لعل لبانت همه آتش فروز.   باعث آه است وشرار وسوز به پاس شلعه بایدسخت کوشید.....ف_سکوت۱۳۸۱/۰۹/۲۳...ادامه مطلب
ما را در سایت به پاس شلعه بایدسخت کوشید.....ف_سکوت۱۳۸۱/۰۹/۲۳ دنبال می کنید

برچسب : ۱۳۸۲۰۵۳۰فسکوت, نویسنده : amiranname بازدید : 81 تاريخ : دوشنبه 13 آذر 1396 ساعت: 22:19

باز آمد ابرتازان هنگام نوبهاران.    تاوقت عیش یاران،ریزدبه دشت باران ازنوشکوفه خندید،وان غنچه جامه بدرید. عیدآمدعیدجمشید،گل شدبه سبزه زاران در نای باد پیچید آوای رود باران مجموعه شد گل و مل دربزم سبز یاران گیسوی سنبلان بین با طره های زیبا گویی حریردیبا پوشیده دشت ساران سوسن حدیث گویان دربزم عندلیبان سرمست ازاین دل وجان هم نای پرده داران می در پیاله جوشید،آتش به دل خوروشید در سر هوای خورشید،شدفصل حقه کاران دل با سکوت و خندان،حیران و هم پریشان این نغمه می نگارد شاید به یادگاران به پاس شلعه بایدسخت کوشید.....ف_سکوت۱۳۸۱/۰۹/۲۳...ادامه مطلب
ما را در سایت به پاس شلعه بایدسخت کوشید.....ف_سکوت۱۳۸۱/۰۹/۲۳ دنبال می کنید

برچسب : نوبهارانفسکوت۱۳۸۳۰۱۱۷, نویسنده : amiranname بازدید : 77 تاريخ : دوشنبه 13 آذر 1396 ساعت: 22:19

قلم بشکن بدران برگ دفتر.     که اوصاف جهان نایدبه آخر زبان درکش حکایت تازه ترکن.   که بیهوده تلف عمرت بدین سر ................. من عمری هرزه دل راگفتمی هی.   که این دریا ندارد کم بزن پی بیا پائین ز اسب خودپرستی.      به پا باید شود این بادیه طی ........ مده دل را به این آشفته بازار.    چوبایدعاقبت دل کنداز او زار کجا آن کس که از مکرش بدر رفت.   مجو هرگز وفا زین مردم آزار ..... گل روی تو و این مرده کویر.     آرزوی که نبودش تدبیر باغ فردوس و دومشت از گل خام.    چون نباشدنظرش هیچ نیابدتوفیر ....... درتمنای رخت هر دم خیال اندوده ام.   بی حضور روشنت هرشب زغال الوده ام ای مه شبهای تاریک وپرازافسوس من. بی تونایدلحظه ای کان لحظه من آسوده ام ........ به پاس شلعه بایدسخت کوشید.....ف_سکوت۱۳۸۱/۰۹/۲۳...ادامه مطلب
ما را در سایت به پاس شلعه بایدسخت کوشید.....ف_سکوت۱۳۸۱/۰۹/۲۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amiranname بازدید : 55 تاريخ : دوشنبه 13 آذر 1396 ساعت: 22:19

درپس آئینه کس منتظرثانیه نیست لحظه ای چشم بدار نقش آئینه ز بی پروائیست رنگ آئینه پر از موسیقی است گرچه ما گوش به کف می رقصیم کاروان گذر از شامگه رفتن رفت. وکسی یاس امید از رخ شعله نچید وادی حیرت شب سردی ظلمت شک رهزن باطل وهم توده ای از نفس خسته و ما به پاس شلعه بایدسخت کوشید.....ف_سکوت۱۳۸۱/۰۹/۲۳...ادامه مطلب
ما را در سایت به پاس شلعه بایدسخت کوشید.....ف_سکوت۱۳۸۱/۰۹/۲۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amiranname بازدید : 50 تاريخ : پنجشنبه 11 آبان 1396 ساعت: 17:44

پشت هرثانیه را کاویدم.           ردی زنبودن دیدم دیدم که به دوش عمری ازباد.  .  پیمودن و رفتن است وفریاد چون کرگدن قصه ی اوژن.      ردش فقط افتاده به برزن می رفت و نمی دید و نمیگفت.     زین دوش که لنگان شده ازباری زفت لیکن به نظرمرا چنین می آید.   تف به پاس شلعه بایدسخت کوشید.....ف_سکوت۱۳۸۱/۰۹/۲۳...ادامه مطلب
ما را در سایت به پاس شلعه بایدسخت کوشید.....ف_سکوت۱۳۸۱/۰۹/۲۳ دنبال می کنید

برچسب : عدم۱۳۸۰۱۲۲, نویسنده : amiranname بازدید : 62 تاريخ : پنجشنبه 11 آبان 1396 ساعت: 17:44

اکنون که ثبت این تقریر می کنم ازخودبرون نیامده وبه جدگرفتاراحوالات این ت تهی پیکرناخوش احوال وهواهای نفس اماره ام.لیک به واسطه استخاره مدام به  به رحمت واسعه ی کلام وحی ومداومت لطف بی پایان عزیزدلهابرآن شده ام که به سبب التیام جگرسوخته و رویای رهایی به پاس شلعه بایدسخت کوشید.....ف_سکوت۱۳۸۱/۰۹/۲۳...ادامه مطلب
ما را در سایت به پاس شلعه بایدسخت کوشید.....ف_سکوت۱۳۸۱/۰۹/۲۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amiranname بازدید : 82 تاريخ : پنجشنبه 11 آبان 1396 ساعت: 17:44

چشمها افسانه می خوانند وکسی گوش بدهکاربه آواز حقیقت نداردگویا همه در آینه ی بادبه نجوای گذر می خندند وکسی ثانیه را از پس اوهام ندید چشمها در وادی گرم سکوت خرمن خاطره را ،بادو دستان زمان بر ره باد گذر می پاشد آری آری بی شک در زمستانی خشن خاری از خاطره ها می روید این امیدست که در رهگذر باد مرا می خنداند چشمهاافسانه می خوانند و لبها پر ترک، همچنان در آرزوی بارش از ابر نگاه لیک خشکسالی پوزخندی می آرد به لب چشمها زنگ آهن خورده. آدمی یعنی... قالبی زیبا نقش ،آری از خود بودن پراز آهن و دود آدمی رنگ نبودن دارد چشمها روزنه ی روز و شبند حیف همه می دانند ور نه غم کمتر بود چشمها افسانه می خوانند  ولیک... گوشهاکر شده اند چشمهاپنجره ای خاموشندکه اقصای زمان پیکری بیگانه بعدخوابیدن برف وقت روئیدن گل، همدمان با نفس باد صبا برلب پنجره می آرامید به آرامی ناز دست در زلف رها کرده مژگان به گهر می آزید + نوشته شده در  جمعه چهاردهم مهر ۱۳۹۶ساعت 20:53  توسط هوشنگ حاجیوند  |  به پاس شلعه بایدسخت کوشید.....ف_سکوت۱۳۸۱/۰۹/۲۳...ادامه مطلب
ما را در سایت به پاس شلعه بایدسخت کوشید.....ف_سکوت۱۳۸۱/۰۹/۲۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amiranname بازدید : 43 تاريخ : شنبه 22 مهر 1396 ساعت: 2:54

راستی یادم بخیر اینک که تنها مانده ام یا لبهایم بخیرآن لاله زارن سکوت یادچشمانم بخیرآن شب چراغان سحر یاد آن باران که از مژگان تیزم می چکید یادآن آتش که برماهور فکرم می دوید یادآن عریانیم برپیکرخیس حیا یادخنده پوزخند وقاهقاه راستی یادم بخیر یاد حیرت باریم تاپشت دیوار نگاه یادبی محصولیم در وقت کشت غصه ها یاد آن بی باریم در مشق ودرس هندسه یادضرب و جمع و تفریقم بخیر یاد آن صفری که بردم از حساب یاد در گل ماندنم در وقت حل مسله یاد ان تنبیه پی در پی بخیر یاد یارو گفتن استاد و شلاقش بخیر یاد آن جمعی که هرگز حل نشد یاد تفریقی که هرگز کم نشد راستی یادش بخیر یاد سرخابی که از شلاق بر دستم نشست زودباش حل کن وگر نه بذر غمها بودوتخم غصه ها یک کبوتر آمد و زاغی پریدمجموع اینها چندشد زودباش حل کن وگر نه .. آقا ببخشید هیچ هیچ راستی یادم بخیراینک که دیگر نیستم یاد شبهایم بخیر آن انتهای بی کسی یاد تنها ماندنم در کهکشان شور و شوق یاد راه آهن بخیر یاد باد و سیلیش رو تروازهای خیس یاد باران و دو چشم اشک بار یاد در او گمشدنهایم بخیر یاد یارانم تامل ،گریه،خنده،اشک وهول یاد در خود مردنم یا زمستانم بخیر یاد سقف آسمان و انهمه کوتاهیش یاد آتش پشت برفستان بخیر یاد پرسه  یاد سرگشتگی یاد با خود گفتگوهایم بخیر یاد دشت بکر افکارم بخیر یاد اخلاق عجیبم یاد زیبایی بخیر یادطغیانم بروی زندگی یاد نفرینها به تابستان بخیر یاد سربازان جان بر کف بخیر یاد قربانی شدن در حفظ اسب یاد قلعه یاد شاه یاد زندانی شدن در اوج جاه یاد شطرنج و دویدن با نگاه یاد کیش و یاد مات یاد بازی با شب و روزم بخیر راستی یادم بخیر اینک که شاید مرده ام یاد خودکار و قلم یاد دفترها بخیر یا شعر و چشمه یاد بی رنگی بخیر یاد واژه  یاد برگ یاد زیبایی بخیر به پاس شلعه بایدسخت کوشید.....ف_سکوت۱۳۸۱/۰۹/۲۳...ادامه مطلب
ما را در سایت به پاس شلعه بایدسخت کوشید.....ف_سکوت۱۳۸۱/۰۹/۲۳ دنبال می کنید

برچسب : چیزهایی,درغماربه,باختمفسکوت۱۳۸۶۰۹۲۱, نویسنده : amiranname بازدید : 79 تاريخ : شنبه 22 مهر 1396 ساعت: 2:54